خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار

ساخت وبلاگ

چند شب پیش خواب دیدم برادرم میخواهد خانه اش را تعمیر یا نظافت کند یک پنجره کشویی بزرگ داشت که به پنجره ی همسایه ها وصل بود پنجره ها را یکی یکی میکشید خانه ی چند همسایه به هم ریخت همسایه ها غرغر میکردند ولی آمدند به کمکش چون خانه خودش از همه بیشتر بهم ریخته بود.

دیشب خواب دیدم مادرجون آمده خانه ی مان وسایلش را دور وبر چرخ خیاطی آویزان کرده بود اشتباهی پیژامه اش را پوشیدم برایم بزرگ بود.

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1402 ساعت: 0:40

دیشب خواب دیدم برای کاری رفته بودم دانشگاه . رفتم دستشویی از ده تا نه تاش خراب بودکف زمین خاک و گل و گنداب از لابلای گل ولای تمساح بیرون میزد حدودا یک تایک و نیم متری بودند ولی چاق و چله بودند من شکایت تمساح ها رو به مسیولین بردم و گفتم حتی می‌توانند یه انسان را بخورند وقتی برگشتم دیدم کیفمو جا گذاشتم و احتمالا چترمو!

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 52 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1402 ساعت: 13:41

دیشب خواب دیدم در میدان جنگ صبح روز بعد از عملیات بود با حشراتی بزرگ روبرو شدم مشخصا زنبوری به بزرگی یک گوسفند حس خوبی داشتم اصلا ترسی وجود نداشت یک گوسفند و یک شتر در اندازه طبیعی هم بود احتمالا حشرات غول پیکر دیگری هم بودند که در خاطر نماند!

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1402 ساعت: 17:15

دیشب خواب دیدم عده ای مزاحم پیرمرد و پیرزنی میشدند.صدایی گفت اسراییلیا اومدن. یکیشون دیدم چشم بند بسته بود حالا چه جوری راه می‌رفت نمی‌دونم انگار میخواستند اونا رو با ایجاد ترس و رعب و وحشت و حتی آزار فیزیکی مجبور کنند خونشون ترک کنند.فضای بدی بود!

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 48 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1402 ساعت: 17:15